نقش جنبش هشت مارچ وفمینیسم در رهایی زنان جهان
علی رستمی علی رستمی

نقش زن در درازنای تاریخ، درجهت تحولات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسیبمثابهموجودباشعور اجتماعی از جایگاه باعظمتی برخوردار است.

زن موجودفعال اجتماعی بنام مادر، یکی از ستونهای مستحکم ارکان خانواده می باشد.

زن در مراحل مختلف تاریخی از نام وموقفهایکوناگونی بر بنیاد اساسات فرهنگی ، دینی ـ مذهبی ،سیاسی واقتصادی بر خوردار بوده وهمیشه از سنت وقوانینانها اسیب پذیر بوده  است.

 بعد ازان که در جامعه  مالکیت خصوص بوجودامد وزن از جایگاه مادر سالاری بسوی نظام مردسالاری یکجا با مناسبات خصوص داخل گردید ؛دایمأباشرایط  و قوانین مرد سالاری در زدوبند بوده وبرعلیهقوانیینومقررات سختیانظباطی که بالای وی اجرا میشد ،مبارزه نموده است.

درجوامع عقب مانده مردسالار که فرهنگ  قرون وسطایی بر بنیادجهلونادانی ،استوار است ؛ زن بنامهاِی ، کوچ، ایال داری ، سیاه سر، عاجزه نامیده شده که تنها در  چهار دیواری خانه، بمانند" پرندهء که انرادر داخل  اطاق، از قفس ازادکندودروازهوپنجره های اطاق رابرروی وی ببندی" قرار گرفته وتنهاموءظف برای خدمت کردن به اعضای خانواده مرد سالار میباشد.

اما بعد از انکه دوران روشنگری وتجدد خواهی در اروپا وسایر نقاط جهان بوجودامد نیروها ،گروپهای انقلابی وتحول پرست که برهمه عرصه های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی حاکم گردید وجامعه از لجاط صنعتی رشد واز مرحله کهنه مناسبات اشرافی وفیودالی داخل نطامسرمایداریوبعدن نظام "بازارازاد" گردید؛نفش زن بمثابه موجود اجتماعی برابر بامرد مطرح گردید.بانهمزن ومرد را از لحاظ جسمی وروحی حتی پدر انقلاب فرانسه روسو هم تائید ونابرابر میدانستودر رابطه به اموزش زبان چنین اظهار میداشتکه:"زنانومردان برای یکدیگر ساخته شده اند،اما وابستگی برابرنیست. ما مردان بدون انها بیشتر بقا خواهیم داشت تا زنان بدون ما.انان وابسته اند به احساسات ما، به بهایی که، به شایستگی های شان می گذاریم. به ارزشی که به جذابیت های شان وپاک دامنی شان می نهیم. در نتیجه اموزش زنان باید تمام وکمالدرارتباط با مردان طراحی شودوبرای رضایت مردان، برای این که برای مردان مفید باشد....".

باپیروزیانقلاب کبیرفرانسه در سال 1789  با شعار ازادیوبرابری باعث ،رشدوگسترش نظام سرمایداریوموسسات بزرگ صنعتیگردید. تحولات وتغیرات بنیادی در عرصه های اجتماعی زنان فرانسه بوجودامد.انهاتوانستن که از حقوق وازادی های ابتدایی خود دفاع وبرای کسب ان مبارزه نمایند . اولین بار شعار حق تحصیل،حق انتخاب وحق طلاق را مطرح نمودند.  اینها برای اولین بار سازمان زنان ومجله زنان را  درتاریخ بشر بوجوداوردند. اما این موفقیتهای بزرگ برای زنان در زمانی کوتای دوباره توسط حاکمان سرمایداری گرفته و سازمانها واتحادیه های انها منحل گردید.

تداوم انقلابات وخیزشهایکارگری در سالهای 1848 و1849در اروپا زمینه را  برای تشکل وایجاد اتحادیه های  مستقل زنان مساعد نمود وزنان فرانسه دوباره موافق به تاسیس  سازمان خویش شدند.

همچنان زنان فرانسه قهرمانانه در سال 1871 در "کمون پاریس"  دوش به دوش انقلابیون برای  حفط اهداف وارمانهای ان استواری نموده ودرجبهات جنگ زخمی ها را کمک وتداوی و برای این منظور یکبار دیگر اتحادیه زنان را بوجوداوردهواز دستاوردهای کمون دفاع و سهم انقلابی خودرادراینفرایندادا نمودند.

با تشکیلات منظم سازمانی  مباررزهءخودرا برای  حقوق مساوی وبرابر میان مردوزن در عرصه هایاقتصادی وسیاسیوفرهنگیدر جامعه اغازوانرا گسترش دادند.

با رشد پایهای مناسبات جامعه سرمایداریواز بین رفتن مناسبات فیودالیواشرافیزمینداری تعداد از دهقانان زمینها وکسب کار خویشرا در دهات وقریجات از دست داده وبسویفابریکهها،نهادهای غول پیکر سرمایداری سرازیر شدند کهبااین روند زنان موقف کار خودرادرمقابل این نیرو از دست داده دوباره در چهار دیوار خانه قرار گرفته ویا به وظایف دیگری گماشته وبیکارشدند. بانهمتبعیص جنسی هنوز هم وجود داشته حتی الی  اغاز قرن بیستدراروپاوامریکا این گهواره ازادخوهان جهان زن با مرد حق مساوی در انتخابات وحق رای  نداشتند.

با تبارز طبقه جدید انقلابی وتحول پرست جنبشهای کارگری  که یکجا بااشتراک زنان کارگربوجودامد. رهبران  این جنبش واساسگذارانسوسیالیزم علمی برنامه های مباررزاتی کارگران کشورهای اروپایی را با تشکیل انترناسیونال با کار خستگی ناپذیر تعفیب نموده ومتداومأ به ان شرکت می نمودند.

رهبران جنبش کارگری فریدریش انگلس ازجمله مبارزین سرسخت طرفداران،  حقوق مساوی میان زن ومرد در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی وسیاسیوحق رای زنان بودند. ودراثر مشهور وباعظمت خود در سال 1884 معروف به"منشاء خانواده مالکیت خصوصی ودولت"در رابطه به چگونی تشکیل خانواده وجامعه بسوی نطام خصوصی مرد سالار گام گذاشت ، نوشت .همچنان ببل رهبر کمونستهایالمان کتاب " زن وسوسیالیزم" رانوشت ، این اثار تاثیر بزرگی را درجهت ارتقای شعورافراد جامعه در فرایند مبارزه زنان برای حقوق شان گردید.

این اثار برای روشنگری وتشهیر حقوق زن میان مرد وزن وحق رای برای انها از ارزش بزرگ  در میان اقشار مختلف اجتماعی بجا گذاشت وباعث تحرک پیگیر ازادی خواهی وکسب حقوق انسانی انها گردید. وده ها افرادوشخصیتهای پیشتاز ونستوه را ازمیان زنان جهان بسوی جنبش رهایی زنان که برای محرومیت حق خویش مبارزه مینمودند ،کشانید؛وبهلشکرعظیمانها پیوستند. یکی ازاین شخصیتهای انقلابی که در راه ازادی زنان بمثابه رهبر خلاق ومبتکرکه نام وی درمیان زنان انقلابی درج است؛کلارازتکین میباشد .                                                                  زنان قهرمان کشور انگلستان یکجا باجنبس کارگری ان کشور در درون تشکیلات  چارتیستها"در سال 1841نقش فعال در مبارزه طبقاتی داشتند. 

زن قهرمان وانقلابیدیگر از روسیه تزاری وقت ، بنام الکساندر کولنتای بود، که بامبارزهء خستگی ناپذیر خویش،درمیان زنان کارگروپشتبانیوحمایت،از اعتصاب کارگران نساجی فابریکه شهر پترزبورگ در سال 1896؛وپیوستن ان در گرو انقلابی کارگران ،توسط پولیس حکومت تزاری روس دستگیر،وزندانیوبلاخره به اروپا تبعیدوبعد به امریکا الی انقلاب کبیر اکتوبردسال 1917 ،پناهینده بود . بعداز پیروزی انقلاب اکتوبر به روسیه مراجعت  نموده که از طرف ولادیمیرایلچلیننبه عنوان وزیر رفاه اجتماعی در دولت انتخاب گردید.

تحول بزرگ دیگری که چهره جنبش انقلابی زنان رادر جهان تغیر داد: عبارت از تظاهراتواعتصاب صدها هزار کارگر زنان ومردان،برای نخستین  بار،درفابریکه نساجی  شهر نیویارکدرهشت مارچ سال1857بود؛ که در جاده ها ی شهر سرازیر شده وراه پیمایی  نمودند،وخواستار حقوق خویش ازجمله پایین امدنساعات کار وافزایشمزد خود گردیدند؛ به تعقیب ان در روز 8 مارچ 1875 بار دیگری دست به راه پیماییزدند که خواستار 10 ساعت کار گردیدهاند که این اعتراضات  از جانب پولیس با خشونت سرکوب گردید.

کلارازتکین زن قهرمان انقلابی از کشور المان که نام وی در جنبش پایه گذار هشت مارچ در تاریخ رهایی زنان جهان از قید ظلم واستبدادی طبقاتی درج است؛در کنگره انترناسیونال دوم که در19 جولای 1889  در پاریس تشکیل گردید،اولینباردر مورد سرشت وجایگاه زنان سخنرانی کرد که   اغازگر جنبش ضد جنگ در هلند گردید.

در8مارچ سال 1908 زنان کارگر نساجی نیویارک دوباره برای مزدکم، وساعات طولانی کار دست به اعتصاب زدند که این اعتصاب بافجیع ترین عمل رهبران کارخانه نساجی مواجه گردید. رهبران فابریکه نساجی بهمحافظین دستور داد؛ که تا تمام پنجره ها ودروازه های کارخانه را مسدود وسر انجام به اثر اتش سوزی در فابریکه 129 کارگر زن اعتصابی جانهای خودرادراین حادثه از دست داداند. برای قدر دانی وزندهنگههداشتن خاطرات قهرمانانه زنان ، جنبش هشت مارچسال 1908، این روزرا

کلارازتکین یکی از رهبران جنبش چپ کارگران المان، در دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست در تاریخ 27 اگست 1910، در کپهاکندنمارک پیشنهاد و" هشت مارچ را به عنوان روز جهانی زن" به تصویب رسانید ؛که بعد ازانهمسالهدراین روز تمام زنان جهان در جاده ها وشهرها گردهمایی وراه پیمایی  براه انداخته،ودرراستای عملی کردن حقوق خویش شده واز ان دفاعمینمایند.

از این روز درکشورمانیز بوسیله سازمان دموکراتیک زنان افغانستان که درسال1343 خورشیدی،تحت رهبری داهیانهدکتورساناهیتاراتب زاد، این زن پرشور انقلابی ومبارزاتشین کشور برای نخستین بار درکشور نهادینه وبه مبارزه اغاز کرد .همه ساله ازاین روز با اعتصایاتوراه پیمایی های بزرگ با اشتراک اعضای حزب دموکراتیک خلق افغاستان در موسسات کارگری فرهنگی وشهرهاتجلیل بعمل می اورد، وبرای تحقق حقوق زنان ستم دیده علیه قوانین ومقرراتناگوارمردسالاری به نمایند ه گی ازز نانودختران جوان ونوجوان کشور صدای خویشرا به گوش حاکمان وقت میرساند وعلیه عملکردهای کهنه جوامعی فیودالیواشرافیتزمینداری سرسختانه مبارزه کرده که صدهازن برای حمایت ازاین اقدام شریفانه تاریخی ،در حلقه این جنبش بسیج شدند.

طوریکه محترم دکتورساناهیتاراتب زاد در مصاحبه خود با محترم غفار حریف نویسنده باصلابت کشور چنین ابراز داشته اند:".. واما، سنت فرخنده هشتم مارچ پس از سال 1911 در سطح جهان رسمیت پیدا کرد وبحیث روز بین المللی زنان شناخته شد. در طول صد سال گذشته، زنان جهان(ازجمله در افغانستان عزیز)به مقصدنجات از ستم طبقاتی وجنسی، بخاطر حصول حقوق حقه خویش، با تحجرقکریواندیشهیی، بااستبداد- ارتجاع – استعمار –نژادپرستی– امپریالیزم. مبارزه نموده ودستاورد های را نصیب شده اند.دردهه های چهل، پنجاه وشصت خورشیدی، افغانستان از روز هشتم مارچ، بوسیله سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، تجلیل وبزرگداشتبعمل می امدوازاغاز کار زنان ودختران اگاه وپیشتاز میهن مان، قادر گردیدند که بر محور اندیشه جنبش روشنگری وفعالیتهایروشنفگرانه، کتله های وسیع زنان را به دور هدف های سترگ انساندوستانه ء این روز ، جمع وسازمان بخشند."                 .

 شور بختانه کشورما از لحاظ فقر اقتصادی درهر شرایط تاریخی،درجمله عقب ترین کشورهای جهان قرار داشته ودارد .عدم رشداموزش سواد ابتدایی وعالی نسبت تعصب دینی ومذهبی اکثریت زنان کشوراز نعمت ان به بهره  بودند. بنا بر سنت های  کهنه حاکم در جامعه، ارزشاموزشسوادبرای زنان قایل نه بودند .بادرنظرداشت همچو شرایط سازمان دموکراتیک زنان افغانستان،  در شهرها وقصبات کشور بوسیله زنان پیشتاز وتحصیل کرده،ارمان جنبش زنان کشوررادرمیان جامعه بخش وتبلیغمیکرد،که چندین بارمورد حملات وسوء قصد نیروهای سیاه راست افراطی "احزاب  اسلامی افراطی"  قرار میگرفتند . بانهم اعضای سازمان دموکراتیک زنان یکجا، با اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان فعالیتهای انسانی انقلابی را درمیان قشر روشنفکر ،تجدد خواه ومترقی برای حقوق های مدنی زنان وارزشهای مترقی  تبلیغ کردهوانها را دروشنی این اهداف شریفانه بسیج می ساختند.

با قیام 7ثور 1978 ومرحله تکاملی ان تمام ازادی ها وحقوق انسانی وشریفانه در پهلوی مردان به زنان کشور داده شد. عموم زنان کشور یکجا دوش به دوش مردان درتمام عرصه های اقتصادی ، اجتماعی وسیاسیمساویانه سهم میگرفتند.  علیه هرنوع تعصبات فکری وتبعیض جنسی، علیه زنان  مبارزه جدی صورت میگرفت.برایدفاعوتأمین  حقوق انسانی انها، سازمانها واتحادیه های صنفی تشکیل که دران اعم اززنومردمشترکأسهم فعال داشتند. هر بانوی جوان ونوجوان کشور، بطور مساوی از حقوق اموزشیوااشتغال در موسسات فرهنگی واداری در دولت سهم مساوی داشته، برای هرنوعرشد مسلکیاموزشی، در عرصه های مختلف مادی ومعنوی دریغ نمی گردید.مواظبت از بانوهای طفل دار وبالخصوص در هنگام  حامله داری  وبعدازان شرایط سهل را که باعث رشدتربیهفزیکیوفکری اطفال  میگردید، مساعد ساخته ،اقدامات عملی تحت رهنمایی  مستقیم دولتوسایرسازمانهای اجتماعی  صورت میگرفت. ازجمله می توان ازایجادکودکستانها در محلات کارو مسکونی، اطاق کودکوشیرخوارگاهدرمحل کار وغیرهوغیره را شمئه از دستاوردهای این دوره محسوب نمود .

بدبختانه که بعداز سقوط حاکمیت  حزب دموکراتیک خلق افغانستان"حزب وطن" تما م ارزشهای مدنی واجتماعی ، سیاسی که نصیب زنان کشور ما شده بود ؛همه به گودال نیستی از جانب تنطیمهای "جهادی"وبالخصوص جنبش طالبان از میان برده شد؛کشور دوباره بسوی انحطاط وشرایط قرون وسطی کشانیده شد. حاکمیت مرد سالاری دوباره سر بالانمودهوزنان کشور، از تمام ارزشهای انسانی وشرافتمندانه بشری محروم ساخته شد . فرایند خشونت مرد سالاری هرروز: از تجاوز جنسی الی تبعیض جنسی واعمال شاقه غیر انسانی بالای زنان در شهر ها وقصباتکشور،هروز رقمی ان؛ نسبت به سالهای قبل بیشتر شده می رود.مردم ما نگران انست که با موجودیت 43 کشور جهان در کشور نه توانستن که جلو اعمال تعصبانه نیروهای سیاه را در افغانستان بگیرند؛ با خروج نیروهای خارجی در سال 2014 ،چه شرایط تلخی در کشور بوجودخواهد امد؟ مبادا انروزهای تلخ سیاهطالبانی ، دوباره بالای زنان کشور تکرار شود!.

از انجائیکه  اهداففمینیسم از گذشته های دور درکشورمااززمان کسب استقلال کشوربالخصوص توسط شاه امان الله خان غازی و سلطنت "محمدظاهر"پادشاهء افغانستانوبعدن درجمهوری"محمد داوود"اغاز شده بود.فعالیتهای  برای از میان رفتن تعصبات علیه زنانوحقوق مساوی میان زن ومرد توسط روشنفکران تحصیل کرده ( داخل وخارج کشور)واعضای خانواده مقامات عالی رتبه دولتی وسایر اقشار متوسط کشور سازماندهی میگردید.  طوریکه محترمهدوکتورساناهیتاراتب زاد درمصاحبه تاریخی خود با محترم "غفارحریف" چنین  تذکار داده اند:"در افغاستان عزیز، نهضت نسوان سابقه ء نزدیک به یک صد سال دارد. برای اولین بار، ملکه ثریا در باره ضرورت رفع حجاب زنان،در نشریه امان افعان نوشت. درجرگهپغمان (از 6-14سنبله 1307 اگست الی 5 سپتمبر 1928) بود که راجع به حقوق نسوان سخن زده شد وموضوع وضع قیود بر تعدد زوجات(یک مرد در حین زمان نباید همسر داشته باشد)وتعین حداقل سن ازدواج مطرح گردید. درهمین وقت بود که دختران جوان میهن به غرض کسب اموزش علم به ترکیه اعزام شدند واز دادن حق ازادی برای زنان صحبت بعملامد. بدین شکل دیده می شود که کشورما مبارزه نهضت نسوان ، ریشهءدرکذشتهدارد؛هرچنددستاوردها خیلی اندک ویا هیچ نبود؛ولیک نطفه های اولیه گذاشته شده بود.""

موسسه بنام"میرمنوتولنه"بانشریه مجله "میرمنه" در مورد فعالیت وشرایط زندگی زنان فعال بود که ازروزهای بنام "مادر"و"معلم" با اشتراک دختران جوان ،نوجوانان وزناندرشهر کابل وبعضی از ولایات تجلیل بعملمیامد.درهشتم مارچ روز بینالمللی زنان جهان  که از طرف سازمان دموکراتیک زنان افغانسان تحت رهبریدکتورساناهیتاراتبزادبشکل وسیع وگسترده با راه پیمایی خیابانی ،میتنگهاومحافلتجلیل میگردید، عموم  زنان ومردان  اعم از دانشجویان ،متعلمین و کارمندان دولت  اشتراک فعالداشتند.این فعالیتهای روشنکرانهتاءثیرات عمیق بالای روحیه قشر تجدد خواه واصلاح طلب ملی ومذهبی وارد نموده بود که دختران وزنانخودرا در تمام عرصه ی اجتماعی  تشویق میگردند.

بادرنطر داشت تحولاترفرمیستی جستجوی حل درستومعقول که تامین کننده ارزشهای حقوق انسانی زنان را تبارز میداد ،اقدامنمی شد. وسایل وافزار که باعث  رشد نقش فعال  زنان در شهر وقصبات در ولایات های کشورمیشد،بالخصوص در مورد اموزش سواد برای زنان نه از طرف دولت ونه سایر نهاد های اجتماعی توجه  صورت نمیکرفت. .

تاریخفمینسم با برپایی گروپها ،کلوپهاوبعدأ با تشکلات سازمانی وجنبشهای وسیع خرده بوروژوازی قشر متوسط  در اواخر قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم واردمیدان مبارزه گردید.این جنبش در چند مرحله موجودیت خودرا درسطح جهان مطرح گرد.بالخصوص بعد از جنگ اول جهانی بود که اعضای این جنبش در گام نخست خواستهای برابری ، حق رای برای زنانرا تقاضا داشتند؛وایده های جدید از برابری زن ومردم را در جامعه طرح مینمودند.دراینمرحله دیدگاهایانها شکل اصلاح طلبانه بود ه وبه تحولات بنیادی معتقد نبودند.از نابرابری زنا ن ومرداندراجتماعومحیط خانواده ناراضی بوده وعلیه ان معترض بودند. طوریکه تاریخ شاهد است که الی قرن 19 میلادی در اروپازنانبامردان حقوق مساوی  نداشتند وبمانند قرون وسطی از شهروند بودن محروم بوده وحقوق سیاسی واجتماعیانها نادیده گرفته می شد.در اروپا لیبرال تا سال 1859زن صلاحیت مالکیت اموال خویشرا نداشت ،بلکه  بعدازازدواج زن مال وداراییخودرا به شوهر انتقال میداد واز حقوق میراث محروم بودواگر شوهر زنی فوت میکرد ، پسر نمیداشت اموال ان به یک ازاقارب نزدیک وی که پسرمی بود  داده می شد. در سال 1882 بود که حق مالکیت اموال  به زنان داده شدوبه زنان اجازه داده شد تااموال که به دست می اورند برای خود نگه دارند. یکی از پایه گذاران نقد فمینستی " ویرجیناوولف" در سال 1929 است، وی معتقد بود:" که به زنانازروی حقارت، مردان مینگرند؛این مردان هستند که جایگاه اجتماعی ،سیاسی اقتصادی انهاراتعین کرده وانرا کنترول مینمایند".

تمام مراحل بعدی مبارزه فمینستها، محور اصلی انهامبارزه  علیه مردان بود. نگرشی سطحی نسبت به روابط وپیوند مناسبات سرمایداریکهبازتولید مرد سالاری است، نادیده میگرفتند،این عمل سبب گردیده تا  ضربه شدیدی را برای مبارزه علیه ستم طبقاتی و برابری زن ومرد وارد سازد.

 کوشش می نمودند که تا حقوق زنانرا بمانند مردان به سطح کشور های جهان قانونی بسازند،برای  اشتراک زنان درانتخاباتواحراز مقامات دولتی مبارزه جدی کرده،تااینکه این خواست حقوقی وطبیعی زنان برسمیت شناخته شدو زنان همه درعرصه های اقتصادی، اجتماعی وسیاسی شامل گردیدند.

درقرن بیستم با پیدایش وقیامهای جنبشهای برزگ انقلابی در سطح جهانی ،زنان بدون تعصب جنسیت برای احقاق خواستهای ومطالبات خویش دوش به دوش مردان دراین انقلابات شرکت میگردند.دوجنگ جهانی اول ودوم باعث کردید که موجودیت پر رنگ زنان، در کارخانه ها برای اینکه مردان در جبهات جنگ رفته بودند وعده انها گشته شده بودند وکارخانه ها ضرورت به نیرو کار داشتند،تمایزجنستی به حاشیه رانده شود. بعد از ختم جنگ که سیل دوباره مردان بسوی فابریکات صورت گرفت بازهم رقابت  وتفرقه بین زن ومردبوجودامد و محیط کار برای انها تنگ شد .اما بیرون راندن زنان از محیط کار به مقاومت شدیدی مواجه شد. این امر باعث شد تا موج جدید ویادومفمینسم در اواخر سال 1960 با ایده رادیکال ولیبرال شکل گیرد. چهره های مشهور این نسل عباردت از" سیمون دوبوار"است که میگفت:"زن،زن به دنیا نمیاید بلکه زن می شود"ومعتقد بود که:" ازادی زنان از شکم اغاز می شود". ویکی دیگری از این چهره ها"بتیفریدان"است که درکتاب "راززناگیاش" مینویسد :" واقعیت اینست که برای زنان که بعداز 1960متولدمی شوند فمینیسم یک تاریخ مرده است؛چونفمینیسمبمثابه جنبشی حیاتی در امریکا با به دست امدن اخرین حق(حق رای)به پایان رسید". براین اساس مرحله دوم جنبش فمینستی در جهان اغاز می شود که درمرحله نوینی از فرایند خویش قرار میگرید. واز ایده های اصلاح طلبانه عبور نمود وبمثابه نیروی رادیکال اجتماعی طرفدارازادی زنانتبارز مینماید.

همچنان شخصیتها ی مرحله دوم جنبش فمینستی که عبارت از: فریدان که درسال 1966 سازمان زنان را درامریکا اساس گذاشت ومبارزهخویشراعلیه تبعیض نژادی برای حقوق زنان بطورریشهییاغاز نمود ؛ شولامستفایرستون  یکی از سرشناسترین موج  دوم فمینیسمدرکتاب "دیالکتیک جنسی" درسال 1970 خود تفاوتهای  بیولوژیکی را که منجر به تقسیم جنسی می شود مطرح ساخت.فایرستون یکی از جمله بنیان گذاران فمینیسممارکسستی بود که برتحولات عمیق انقلابی معتقد بوده که ازادی زنان ازطریق حل پرابلمهای  اقتصادی که ناشی از تولید طبقاتی می باشد، به پایان می رسد.همچنان جنبش  فمینست محصلین  دانشکده ها فرانسه ، شور ش برزگی را درسال 1968 در پاریس  را ه اندازی نمودندکه به اراده وکوششانها در تابستان 1968  اولین گروه زنان پایه گذاری شد.

برعلاوه مبارزات پیگیر ازادخوهانه جنبش فمینستی  حتی چپ ترین انها برای رهای زن از ستم واستثمار طبقاتی کنار رفته وسطحی میگرفتند.درحالیکه روابط مناسبات طبقاتی سرمایداری زمینه ساز باز تولید فرهنگ مردسالاری شده وبر ستم وحاکم سالاری انها می افزاید.برخلاف نطریاتوایده های فمینیستها رهبران واعضای جنبش زنا ن انقلابی ورادیکال  که اساسگذار روز هشت مارچ هستند .باریختاندنخونهای پاک خویش مبارزه خستگی ناپذیر انقلابی نموده  ویکجا با مردان  کارگر وجنبشازادی خواه طبقه کارگر بدون جنسیت  در مبارزه رهایی بخش سهم فعال گرفته اند.

ستم مردسالاری وبرتری  جنسیت مرد نسبت به زنان یک  امر جنسی نبوده بلکه ریشه تاریخی انبه مناسبات عمیق طبقاتی واجتماعی حاکم درنظامهای اقتصادی وسیاسی می باشد که باپیدایش مالکیت خصوصی  درجامعه حاکم شد.ه

کشور ما افغانستان که در سه دهه جنگ تحمیلی وطاقتفرسا که از جانب اجنبی به شیوهای مختلفی براه انداخته شد با موجودیت 43 کشور جهانی که در اهرم ان کشور امریکا این مدافع گر ازادی انسان وبرابری انسان ؟نتوانستن با مصارف گزاف وبا موجودیت سازمانهای عمده مدنی جهان در کشور صلح را تامین نماید .این  امر سبب گردیده است که تعصبات جنسی میان زن ومرد با عدم درک درست از ارزشهای دینیومذهبیتشدید واعمال زشت بالای زنان بی دفاع کشور عملی شود. که تاریخ ازبازگوانعاجز است. با رشدمناسبات تولیدی سرمایداریوپیدایش بازار ازاددرکشور ظلم وستم بالای زنان کشور فروکشنگرده بلکه روز بروز حواداثات خونین وغیرانساتی از قبیل: خودسوزی،ازدواج اجباری ، تن فروشی ،تجاوز، فقر خرافه گرایی، پدرسالاری،خودکشیدرقراءوقصبات کشور بوسیله زورمندان زروسیمبااستفاده از مقامات بلند پایه دولتی ، این اعمال ضد کرامت انسانی  جریان داشته، که همه ساله رقمی ان نطر به سالهای قبلی زیادتر شده میرود.

برعلاوه  موجودیت سازمانهای مدنی داخلی وکشور های خارجی ،نظر به هر وقت دیگر این تشکلاتها نه توانستند حداقل اهداف ابتدایی خواست وارزوی زنان رنج دیده وبلاکشیده کشور مارابراورده ساخته وبمانند مردان  حقوق مساوی داشته باشند. ازادی واقعی   زنان براصل منشور حقوق بشر وجود ندارد. برای  رسیدن  به تحققارزوهای دیرینه زنان کشوربه مبارزه قاطع ورادیکال  جنبش زنان دموکرات وملی یکجا بامردان که منافع همه اقشار کشورراتاءمینوبرسیمت بشناسد، امکان پذیر است.

طوریکه مارکس در نقد فلسفه هگل رادیکالیسم چنین تحریر داشته است:"سلاحنقد،بههرروی، نمی تواند جانشین نقد سلاح شود. قهر مادی باید باقهر مادی سرنگون شود، تئوری، تنها ان زمان به قهر مادی بدل می شود که توده ها را دریابد.تئوری زمانی قادر است توده هارا دریابد که به انسان بپردازد وزمانی به انسان می پردازد که رادیکال شود. رادیکال بودن یعنی دست به ریشه بردن؛ریشه انسان چیزی نیست جز خودانسان."

به امید پیروزی انسان ازادهومستقل  که برای بهروزیوخوشبختی زنان ومردان  رنجدیده ،جنگدیده ،داغدیده وبلاکشیده  کشور ما افغانستان در پهلوی هم مساویانه، علیه نیروهای سیاه ارتجاع ء داخلی وخارجی مبارزه می نماید .

پیروز باد ازادی واقعی زنان کشور در پرتو صلح پایدار.


March 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي